کامپیوتر
|
|||||||||||||||||
چهار شنبه 18 دی 1392برچسب:, :: 1:41 :: نويسنده : بزرگی با اين کار شما در واقع يک نسخه پشتيبان(backup) از پسوردتان تهيه مي کنيد. براي اين کار شما به يک ديسکت خام فرمت شده احتياج داريد. مراحل زير را انجام دهيد: 1- به Control Panel برويد. 2- بر روي User Accounts کليک کنيد. 3- حال بر روي کاربري که مي خواهيد از پسوردش backup بگيريد کليک کنيد. 4- با اين کار شما وارد صفحه تنظيمات مربوط به آن کاربر خواهيد شد. 5- در قسمت بالاي سمت چپ و در زير بخش Related Tasks روي گزينه دوم يعني Prevent a forgotten password کليک کنيد. 6- با اين کار يک پنجره جديد باز مي شود. در صفحه اول بر روي گزينه Next کليک کنيد. 7- در صفحه دوم از شما مي خواهد که يک ديسکت خالي وارد فلاپي درايو کنيد. اين کار را انجام دهيد. و براي ادامه کار بر روي Next کليک کنيد. 8- حال از شما مي خواهد که پسورد جاري خود را وارد کنيد. پس از انجام اين کار دوباره بر روي Next کليک کنيد. 9- منتظر بمانيد تا ساخته شود. پس از ساخته شدن دکمه Next فعال مي شود. بر روي آن کليک کنيد. 10- در مرحله آخر که موفقيت آميز بودن اين مراحل را نشان مي دهد بر روي Finish کليک کنيد. خب تا اينجاي کار شما ديسکت پشتيبان را ايجاد کرده ايد.
حال نحوه استفاده از آن: اگر زماني قصد وارد شدن به ويندوز را داشتيد و پسورد خود را فراموش کرديد طوري که با تايپ کردن پسورد اشتباه، ويندوز به شما هشدار مي دهد که رمز اشتباه است و دوباره آن را وارد کنيد. در اين هشدار (و در صورتي که ديسکت را قبلا آماده کرده باشيد) همچنين گفته شده که شما مي توانيد از ديسک reset پسورد استفاده کنيد (You can use your password reset disk) که بصورت يک لينک مي باشد. بر روي آن کليک کنيد. با اين کار يک پنجره با نام Password Reset Wizard باز خواهد شد. با کليک بر روي Next به مرحله بعد برويد. در اين مرحله از شما مي خواهد که ديسکت شامل پسورد را در درايو قرار دهيد. پس از انجام اين کار بر روي Next کليک کنيد. سپس از شما مي خواهد که پسورد جديد و تاييد آن را وارد کنيد. قسمت Password hint هم براي اين است که اشاره اي به رمزتان کنيد تا در صورت فراموش کردن آن و با ديدن آن اشاره رمزتان را به ياد آوريد.پس از انجام اين کار بر روي Next کليک کنيد و در مرحله آخر هم بر روي Finish کليک کنيد.حال با رمز جديد وارد ويندوز شويد. چهار شنبه 18 دی 1392برچسب:, :: 1:40 :: نويسنده : بزرگی اولین داستان مربوط به ارتباط اتفاقات به ظاهر بی ربط زندگی هست. من بعد از شش ماه از شروع دانشگاه در کالج رید ترك تحصیل کردم ولی تا حدود یک سال و نیم بعد از ترك تحصیل تو دانشگاه ميآمدم و ميرفتم و خب حالا ميخواهم براي شما بگویم که من چرا ترك تحصیل کردم. زندگی و مبارزهي من قبل از تولدم شروع شد. مادر بیولوژیکی من یک دانشجوي مجرد بود که تصمیم گرفته بود مرا در لیست پرورشگاه قرار بدهد که یک خانواده مرا به سرپرستی قبول کند. او شدیداً اعتقاد داشت که مرا یک خانواده با تحصیلات دانشگاهی باید به فرزندي قبول کند و همه چیز را براي این کار آماده کرده بود.یک وکیل و زنش قبول کرده بودند که مرا بعد از تولدم ازمادرم تحویل بگیرند و همه چیز آماده بود تا اینکه بعد از تولد من این خانواده گفتند که پسر نمی خواهند و دوست دارند که دختر داشته باشند. این جوري شد که پدر و مادر فعلی من نصف شب یک تلفن دریافت کردند که آیا حاضرند مرا به فرزندي قبول کنند یا نه و آنان گفتند که حتماً. مادر بیولوژیکی من بعداً فهمید که مادر من هیچ وقت از دانشگاه فارغالتحصیل نشده و پدر من هیچ وقت دبیرستان را تمام نکرده است. مادر اصلی من حاضر نشد که مدارك مربوط به فرزند خواندگی مرا امضا کند تا اینکه آنها قول دادند که مرا وقتی که بزرگ شدم حتماً به دانشگاه بفرستند. این جوري شد که هفده سال بعدش من وارد کالج شدم و به خاطر این که در آن موقع اطلاعاتم کم بود دانشگاهی را انتخاب کردم که شهریهي آن تقریباً معادل دانشگاه استنفورد بود و پس انداز عمر پدر و مادرم را به سرعت براي شهریهي دانشگاه خرج ميکردم بعد از شش ماه متوجه شدم که دانشگاه فایدهي چندانی برایم ندارد. هیچ ایدهاي که ميخواهم با زندگی چه کار کنم و دانشگاه چه جوري ميخواهد به من کمک کند نداشتم و به جاي این که پس انداز عمر پدر و مادرم را خرج کنم ترك تحصیل کردم ولی ایمان داشتم که همه چیز درست ميشود. اولش یک کمی وحشت داشتم ولی الآن که نگاه ميکنم ميبینم که یکی از بهترین تصمیمهاي زندگی من بوده است. لحظهاي که من ترك تحصیل کردم به جاي این که کلاسهایی را بروم که به آنها علاقهاي نداشتم شروع به کارهایی کردم که واقعاً دوستشان داشتم. زندگی در آن دوره خیلی براي من آسان نبود. من اتاقی نداشتم و کف اتاق یکی از دوستانم ميخوابیدم. قوطیهاي خالی پپسی را به خاطر پنج سنت پس ميدادم که با آنها غذا بخرم. بعضی وقتها هفت مایل پیاده روي ميکردم که یک غذاي مجانی توي کلیسا بخورم. غذاهایشان را دوست داشتم. من به خاطر حس کنجکاوي و ابهام درونیام تو راهی افتادم که تبدیل به یک تجربهي گران بها شد. کالج رید آن موقع یکی از بهترین تعلیمهاي خطاطی را تو کشور ميداد. تمام پوسترهاي دانشگاه با خط بسیار زیبا خطاطی ميشد و چون از برنامهي عادي من ترك تحصیل کرده بودم، کلاسهاي خطاطی را برداشتم. سبک آنها خیلی جالب، زیبا، هنري و تاریخی بود و من خیلی از آن لذت ميبردم. امیدي نداشتم که کلاسهاي خطاطی نقشی در زندگی حرفهاي آیندهي من داشته باشد ولی ده سال بعد از آن کلاسها موقعی که ما داشتیم اولین کامپیوتر مکینتاش را طراحی ميکردیم تمام مهارتهاي خطاطی من دوباره تو ذهن من برگشت و من آنها را در طراحی گرافیکی مکینتاش استفاده کردم. مک اولین کامپیوتر با فونتهاي کامپیوتري هنري و قشنگ بود. اگر من آن کلاسهاي خطاطی را آن موقع برنداشته بودم مک هیچ وقت فونتهاي هنري الآن را نداشت. هم چنین چون که ویندوز طراحی مک را کپی کرد، احتمالاً هیچ کامپیوتري این فونت را نداشت. خب ميبینید آدم وقتی آینده را نگاه ميکند شاید تأثیر اتفاقات مشخص نباشد ولی وقتی گذشته را نگاه ميکند متوجه ارتباط این اتفاقها ميشود. این یادتان نرود شما باید به یک چیز ایمان داشته باشید، به شجاعتتان، به سرنوشتتان، زندگی تان یا هر چیز دیگري. این چیزي است که هیچ وقت مرا نا امید نکرده است و خیلی تغییرات در زندگی من ایجاد کرده است. داستان دوم من در مورد دوست داشتن و شکست است. من خرسند شدم که چیزهایی را که دوستشان داشتم خیلی زود پیدا کردم. من و همکارم هواز شرکت اپل را درگاراژ خانهي پدر و مادرم وقتی که من فقط بیست سال داشتم شروع کردیم ما خیلی سخت کار کردیم و در مدت ده سال اپل تبدیل شد به یک شرکت دو بیلیون دلاري که حدود چهارهزار نفر کارمند داشت. ما جالب ترین مخلوق خودمان را به بازار عرضه کرده بودیم؛ مکینتاش. یک سال بعد از درآمدن مکینتاش وقتی که من فقط سی ساله بودم هیأت مدیرهي اپل مرا از شرکت اخراج کرد. چه جوري یک نفر ميتواند از شرکتی که خودش تأسیس ميکند اخراج شود، خیلی ساده. شرکت رشد کرده بود و ما یک نفري را که فکر ميکردیم توانایی خوبی براي ادارهي شرکت داشته باشد استخدام کرده بودیم. همه چیز خیلی خوب پیش ميرفت تا این که بعد از یکی دو سال در مورد استراتژي آیندهي شرکت من با او اختلاف پیدا کردم و هیأت مدیره از او حمایت کرد و من رسماً اخراج شدم. احساس ميکردم که کل دستاورد زندگی ام را از دست دادهام. حدود چند ماهی نمی دانستم که چه کار باید بکنم. من رسماً شکست خورده بودم و دیگر جایم در سیلیکان ولی نبود ولی یک احساسی در وجودم شروع به رشد کرد. احساسی که من خیلی دوستش داشتم و اتفاقات اپل خیلی تغییرش نداده بودند. احساس شروع کردن از نو. شاید من آن موقع متوجه نشدم اخراج از اپل یکی از بهترین اتفاقات زندگی من بود. سنگینی موفقیت با سبکی یک شروع تازه جایگزین شده بود و من کاملاً آزاد بودم. آن دوره از زندگی من پر از خلاقیت بود. در طول پنج سال بعد یک شرکت به اسم نکست تأسیس کردم و یک شرکت دیگر به اسم پیکسار و با یک زن خارق العاده آشنا شدم که بعداً با او ازدواج کردم. پیکسار اولین ابزار انیمیشن کامپیوتر دنیا را به اسم توي استوري به وجود آورد که الآن موفقترین استودیوي تولید انیمیشن در دنیا ست. دریک سیر خارق العادهي اتفاقات، شرکت اپل نکست را خرید و این باعث شد من دوباره به اپل برگردم و تکنولوژي ابداع شده در نکست انقلابی در اپل ایجاد کرد. من با زنم لورن زندگی بسیار خوبی را شروع کردیم. اگر من از اپل اخراج نمی شدم شاید هیچ کدام از این اتفاقات نمی افتاد. این اتفاق مثل داروي تلخی بود که به یک مریض ميدهند ولی مریض واقعاً به آن احتیاج دارد. بعضی وقتها زندگی مثل سنگ توي سر شما ميکوبد ولی شما ایمانتان را از دست ندهید. من مطمئن هستم تنها چیزي که باعث شد من در زندگی ام همیشه در حرکت باشم این بود که من کاري را انجام ميدادم که واقعاً دوستش داشتم. داستان سوم من در مورد مرگ است. من هفده سالم بود یک جایی خواندم که اگر هر روز جوري زندگی کنید که انگار آن روز آخرین روز زندگی تان باشد شاید یک روز این نظر به حقیقت تبدیل بشود. این جمله روي من تأثیر گذاشت و از آن موقع به مدت سی و سه سال هر روز وقتی که من توي آینه نگاه ميکنم از خودم ميپرسم اگر امروز آخرین روز زندگی من باشد آیا باز هم کارهایی را که امروز باید انجام بدهم، انجام ميدهم یا نه. هر موقع جواب این سؤال نه باشد من ميفهمم تو زندگی ام به یک سري تغییرات احتیاج دارم. به خاطر داشتن این که بالآخره یک روزي من خواهم مرد براي من به یک ابزار مهم تبدیل شده بود که کمک کرد خیلی از تصمیمهاي زندگی ام را بگیرم چون که تمام توقعات بزرگ از زندگی، تمام غرور، تمام شرمندگی از شکست، در مقابل مرگ رنگی ندارند. حدود یک سال قبل دکترها تشخیص دادند که من سرطان دارم. ساعت هفت و سی دقیقهي صبح بود که مرا معاینه کردند و یک تومور توي لوزالمعدهي من تشخیص دادند. من حتی نمی دانستم که لوزالمعده چی هست و کجاي آدم قرار دارد ولی دکترها گفتند این نوع سرطان غیرقابل درمان است و من بیشتر از سه ماه زنده نمی مانم. دکتر به من توصیه کرد به خانه بروم و اوضاع را رو به راه کنم. منظورش این بود که براي مردن آماده باشم و مثلاً چیزهایی که در مورد ده سال بعد قرار بود به بچههایم بگویم در مدت سه ماه به آنها یادآوري بکنم. این به این معنی بود که براي خداحافظی حاضر باشم. من با آن تشخیص تمام روز دست و پنجه نرم کردم و سر شب روي من آزمایش اپتیک انجام دادند. آنها یک آندوسکوپ را توي حلقم فرو کردند که از معدهام ميگذشت و وارد لوزالمعدهام ميشد. همسرم گفت که وقتی دکتر نمونه را زیر میکروسکوپ گذاشت بی اختیار شروع به گریه کردن کرد چون که او گفت که آن یکی از کمیاب ترین نمونههاي سرطان لوزالمعده است و قابل درمان است. مرگ یک واقعیت مفید و هوشمند زندگی است. هیچ کس دوست ندارد که بمیرد حتی آنهایی که ميخواهند بمیرند و به بهشت وارد شوند. ولی با این وجود مرگ واقعیت مشترك در زندگی همهي ما ست. شاید مرگ بهترین اختراع زندگی باشد چون مأمور ایجاد تغییر و تحول است. مرگ کهنهها را از میان بر ميدارد و راه را براي تازهها باز ميکند. یادتان باشد که زمان شما محدود است، پس زمانتان را با زندگی کردن تو زندگی بقیه هدر ندهید. هیچ وقت توي دام غم و غصه نیافتید و هیچ وقت نگذارید که هیاهوي بقیه صداي درونی شما را خاموش کند و از همه مهمتر این که شجاعت این را داشته باشید که از احساس قلبی تان و ایمانتان پیروي کنید. موقعی که من سن شما بودم یک مجلهي خیلی خواندنی به نام کاتالوگ کامل زمین منتشر ميشد که یکی از پرطرفدارترین مجلههاي نسل ما بود این مجله مال دههي شصت بود که موقعی که هیچ خبري از کامپیوترهاي ارزان قیمت نبود تمام این مجله با دستگاه تایپ و قیچی و دوربین پولوراید درست ميشد. شاید یک چیزي شبیه گوگل الآن ولی سی و پنج سال قبل از این که گوگل وجود داشته باشد. در وسط دههي هفتاد آنها آخرین شماره از کاتالوگ کامل زمین را منتشر کردند. آن موقع من سن الآن شما بودم و روي جلد آخرین شمارهي شان یک عکس از صبح زود یک منطقهي روستایی کوهستانی بود. از آن نوعی که شما ممکن است براي پیاده روي کوهستانی خیلی دوست داشته باشید. زیر آن عکس نوشته بود stay hungry stay foolish این پیغام خداحافظی آنها بود وقتی که آخرین شماره را منتشر ميکردند stay hungry stay foolish این آرزویی هست که من همیشه در مورد خودم داشتم و الآن وقت فارغالتحصیلی شما آرزویی هست که براي شما ميکنم. چهار شنبه 18 دی 1392برچسب:, :: 1:40 :: نويسنده : بزرگی اولین داستان مربوط به ارتباط اتفاقات به ظاهر بی ربط زندگی هست. من بعد از شش ماه از شروع دانشگاه در کالج رید ترك تحصیل کردم ولی تا حدود یک سال و نیم بعد از ترك تحصیل تو دانشگاه ميآمدم و ميرفتم و خب حالا ميخواهم براي شما بگویم که من چرا ترك تحصیل کردم. زندگی و مبارزهي من قبل از تولدم شروع شد. مادر بیولوژیکی من یک دانشجوي مجرد بود که تصمیم گرفته بود مرا در لیست پرورشگاه قرار بدهد که یک خانواده مرا به سرپرستی قبول کند. او شدیداً اعتقاد داشت که مرا یک خانواده با تحصیلات دانشگاهی باید به فرزندي قبول کند و همه چیز را براي این کار آماده کرده بود.یک وکیل و زنش قبول کرده بودند که مرا بعد از تولدم ازمادرم تحویل بگیرند و همه چیز آماده بود تا اینکه بعد از تولد من این خانواده گفتند که پسر نمی خواهند و دوست دارند که دختر داشته باشند. این جوري شد که پدر و مادر فعلی من نصف شب یک تلفن دریافت کردند که آیا حاضرند مرا به فرزندي قبول کنند یا نه و آنان گفتند که حتماً. مادر بیولوژیکی من بعداً فهمید که مادر من هیچ وقت از دانشگاه فارغالتحصیل نشده و پدر من هیچ وقت دبیرستان را تمام نکرده است. مادر اصلی من حاضر نشد که مدارك مربوط به فرزند خواندگی مرا امضا کند تا اینکه آنها قول دادند که مرا وقتی که بزرگ شدم حتماً به دانشگاه بفرستند. این جوري شد که هفده سال بعدش من وارد کالج شدم و به خاطر این که در آن موقع اطلاعاتم کم بود دانشگاهی را انتخاب کردم که شهریهي آن تقریباً معادل دانشگاه استنفورد بود و پس انداز عمر پدر و مادرم را به سرعت براي شهریهي دانشگاه خرج ميکردم بعد از شش ماه متوجه شدم که دانشگاه فایدهي چندانی برایم ندارد. هیچ ایدهاي که ميخواهم با زندگی چه کار کنم و دانشگاه چه جوري ميخواهد به من کمک کند نداشتم و به جاي این که پس انداز عمر پدر و مادرم را خرج کنم ترك تحصیل کردم ولی ایمان داشتم که همه چیز درست ميشود. اولش یک کمی وحشت داشتم ولی الآن که نگاه ميکنم ميبینم که یکی از بهترین تصمیمهاي زندگی من بوده است. لحظهاي که من ترك تحصیل کردم به جاي این که کلاسهایی را بروم که به آنها علاقهاي نداشتم شروع به کارهایی کردم که واقعاً دوستشان داشتم. زندگی در آن دوره خیلی براي من آسان نبود. من اتاقی نداشتم و کف اتاق یکی از دوستانم ميخوابیدم. قوطیهاي خالی پپسی را به خاطر پنج سنت پس ميدادم که با آنها غذا بخرم. بعضی وقتها هفت مایل پیاده روي ميکردم که یک غذاي مجانی توي کلیسا بخورم. غذاهایشان را دوست داشتم. من به خاطر حس کنجکاوي و ابهام درونیام تو راهی افتادم که تبدیل به یک تجربهي گران بها شد. کالج رید آن موقع یکی از بهترین تعلیمهاي خطاطی را تو کشور ميداد. تمام پوسترهاي دانشگاه با خط بسیار زیبا خطاطی ميشد و چون از برنامهي عادي من ترك تحصیل کرده بودم، کلاسهاي خطاطی را برداشتم. سبک آنها خیلی جالب، زیبا، هنري و تاریخی بود و من خیلی از آن لذت ميبردم. امیدي نداشتم که کلاسهاي خطاطی نقشی در زندگی حرفهاي آیندهي من داشته باشد ولی ده سال بعد از آن کلاسها موقعی که ما داشتیم اولین کامپیوتر مکینتاش را طراحی ميکردیم تمام مهارتهاي خطاطی من دوباره تو ذهن من برگشت و من آنها را در طراحی گرافیکی مکینتاش استفاده کردم. مک اولین کامپیوتر با فونتهاي کامپیوتري هنري و قشنگ بود. اگر من آن کلاسهاي خطاطی را آن موقع برنداشته بودم مک هیچ وقت فونتهاي هنري الآن را نداشت. هم چنین چون که ویندوز طراحی مک را کپی کرد، احتمالاً هیچ کامپیوتري این فونت را نداشت. خب ميبینید آدم وقتی آینده را نگاه ميکند شاید تأثیر اتفاقات مشخص نباشد ولی وقتی گذشته را نگاه ميکند متوجه ارتباط این اتفاقها ميشود. این یادتان نرود شما باید به یک چیز ایمان داشته باشید، به شجاعتتان، به سرنوشتتان، زندگی تان یا هر چیز دیگري. این چیزي است که هیچ وقت مرا نا امید نکرده است و خیلی تغییرات در زندگی من ایجاد کرده است. داستان دوم من در مورد دوست داشتن و شکست است. من خرسند شدم که چیزهایی را که دوستشان داشتم خیلی زود پیدا کردم. من و همکارم هواز شرکت اپل را درگاراژ خانهي پدر و مادرم وقتی که من فقط بیست سال داشتم شروع کردیم ما خیلی سخت کار کردیم و در مدت ده سال اپل تبدیل شد به یک شرکت دو بیلیون دلاري که حدود چهارهزار نفر کارمند داشت. ما جالب ترین مخلوق خودمان را به بازار عرضه کرده بودیم؛ مکینتاش. یک سال بعد از درآمدن مکینتاش وقتی که من فقط سی ساله بودم هیأت مدیرهي اپل مرا از شرکت اخراج کرد. چه جوري یک نفر ميتواند از شرکتی که خودش تأسیس ميکند اخراج شود، خیلی ساده. شرکت رشد کرده بود و ما یک نفري را که فکر ميکردیم توانایی خوبی براي ادارهي شرکت داشته باشد استخدام کرده بودیم. همه چیز خیلی خوب پیش ميرفت تا این که بعد از یکی دو سال در مورد استراتژي آیندهي شرکت من با او اختلاف پیدا کردم و هیأت مدیره از او حمایت کرد و من رسماً اخراج شدم. احساس ميکردم که کل دستاورد زندگی ام را از دست دادهام. حدود چند ماهی نمی دانستم که چه کار باید بکنم. من رسماً شکست خورده بودم و دیگر جایم در سیلیکان ولی نبود ولی یک احساسی در وجودم شروع به رشد کرد. احساسی که من خیلی دوستش داشتم و اتفاقات اپل خیلی تغییرش نداده بودند. احساس شروع کردن از نو. شاید من آن موقع متوجه نشدم اخراج از اپل یکی از بهترین اتفاقات زندگی من بود. سنگینی موفقیت با سبکی یک شروع تازه جایگزین شده بود و من کاملاً آزاد بودم. آن دوره از زندگی من پر از خلاقیت بود. در طول پنج سال بعد یک شرکت به اسم نکست تأسیس کردم و یک شرکت دیگر به اسم پیکسار و با یک زن خارق العاده آشنا شدم که بعداً با او ازدواج کردم. پیکسار اولین ابزار انیمیشن کامپیوتر دنیا را به اسم توي استوري به وجود آورد که الآن موفقترین استودیوي تولید انیمیشن در دنیا ست. دریک سیر خارق العادهي اتفاقات، شرکت اپل نکست را خرید و این باعث شد من دوباره به اپل برگردم و تکنولوژي ابداع شده در نکست انقلابی در اپل ایجاد کرد. من با زنم لورن زندگی بسیار خوبی را شروع کردیم. اگر من از اپل اخراج نمی شدم شاید هیچ کدام از این اتفاقات نمی افتاد. این اتفاق مثل داروي تلخی بود که به یک مریض ميدهند ولی مریض واقعاً به آن احتیاج دارد. بعضی وقتها زندگی مثل سنگ توي سر شما ميکوبد ولی شما ایمانتان را از دست ندهید. من مطمئن هستم تنها چیزي که باعث شد من در زندگی ام همیشه در حرکت باشم این بود که من کاري را انجام ميدادم که واقعاً دوستش داشتم. داستان سوم من در مورد مرگ است. من هفده سالم بود یک جایی خواندم که اگر هر روز جوري زندگی کنید که انگار آن روز آخرین روز زندگی تان باشد شاید یک روز این نظر به حقیقت تبدیل بشود. این جمله روي من تأثیر گذاشت و از آن موقع به مدت سی و سه سال هر روز وقتی که من توي آینه نگاه ميکنم از خودم ميپرسم اگر امروز آخرین روز زندگی من باشد آیا باز هم کارهایی را که امروز باید انجام بدهم، انجام ميدهم یا نه. هر موقع جواب این سؤال نه باشد من ميفهمم تو زندگی ام به یک سري تغییرات احتیاج دارم. به خاطر داشتن این که بالآخره یک روزي من خواهم مرد براي من به یک ابزار مهم تبدیل شده بود که کمک کرد خیلی از تصمیمهاي زندگی ام را بگیرم چون که تمام توقعات بزرگ از زندگی، تمام غرور، تمام شرمندگی از شکست، در مقابل مرگ رنگی ندارند. حدود یک سال قبل دکترها تشخیص دادند که من سرطان دارم. ساعت هفت و سی دقیقهي صبح بود که مرا معاینه کردند و یک تومور توي لوزالمعدهي من تشخیص دادند. من حتی نمی دانستم که لوزالمعده چی هست و کجاي آدم قرار دارد ولی دکترها گفتند این نوع سرطان غیرقابل درمان است و من بیشتر از سه ماه زنده نمی مانم. دکتر به من توصیه کرد به خانه بروم و اوضاع را رو به راه کنم. منظورش این بود که براي مردن آماده باشم و مثلاً چیزهایی که در مورد ده سال بعد قرار بود به بچههایم بگویم در مدت سه ماه به آنها یادآوري بکنم. این به این معنی بود که براي خداحافظی حاضر باشم. من با آن تشخیص تمام روز دست و پنجه نرم کردم و سر شب روي من آزمایش اپتیک انجام دادند. آنها یک آندوسکوپ را توي حلقم فرو کردند که از معدهام ميگذشت و وارد لوزالمعدهام ميشد. همسرم گفت که وقتی دکتر نمونه را زیر میکروسکوپ گذاشت بی اختیار شروع به گریه کردن کرد چون که او گفت که آن یکی از کمیاب ترین نمونههاي سرطان لوزالمعده است و قابل درمان است. مرگ یک واقعیت مفید و هوشمند زندگی است. هیچ کس دوست ندارد که بمیرد حتی آنهایی که ميخواهند بمیرند و به بهشت وارد شوند. ولی با این وجود مرگ واقعیت مشترك در زندگی همهي ما ست. شاید مرگ بهترین اختراع زندگی باشد چون مأمور ایجاد تغییر و تحول است. مرگ کهنهها را از میان بر ميدارد و راه را براي تازهها باز ميکند. یادتان باشد که زمان شما محدود است، پس زمانتان را با زندگی کردن تو زندگی بقیه هدر ندهید. هیچ وقت توي دام غم و غصه نیافتید و هیچ وقت نگذارید که هیاهوي بقیه صداي درونی شما را خاموش کند و از همه مهمتر این که شجاعت این را داشته باشید که از احساس قلبی تان و ایمانتان پیروي کنید. موقعی که من سن شما بودم یک مجلهي خیلی خواندنی به نام کاتالوگ کامل زمین منتشر ميشد که یکی از پرطرفدارترین مجلههاي نسل ما بود این مجله مال دههي شصت بود که موقعی که هیچ خبري از کامپیوترهاي ارزان قیمت نبود تمام این مجله با دستگاه تایپ و قیچی و دوربین پولوراید درست ميشد. شاید یک چیزي شبیه گوگل الآن ولی سی و پنج سال قبل از این که گوگل وجود داشته باشد. در وسط دههي هفتاد آنها آخرین شماره از کاتالوگ کامل زمین را منتشر کردند. آن موقع من سن الآن شما بودم و روي جلد آخرین شمارهي شان یک عکس از صبح زود یک منطقهي روستایی کوهستانی بود. از آن نوعی که شما ممکن است براي پیاده روي کوهستانی خیلی دوست داشته باشید. زیر آن عکس نوشته بود stay hungry stay foolish این پیغام خداحافظی آنها بود وقتی که آخرین شماره را منتشر ميکردند stay hungry stay foolish این آرزویی هست که من همیشه در مورد خودم داشتم و الآن وقت فارغالتحصیلی شما آرزویی هست که براي شما ميکنم. چهار شنبه 18 دی 1392برچسب:, :: 1:36 :: نويسنده : بزرگی براي اتصال دو كامپيوتر استفاده از يك هاب يا روتر هميشه كار معقولي نيست. بلكه استفاده از يك كابل USBــ USB بسيار كاربردي و عملي تر است. با اين روش حتي مي توانيد اتصال اينترنتي را بين دو كامپيوتر به اشتراك بگذاريد. چهار شنبه 18 دی 1392برچسب:, :: 1:34 :: نويسنده : بزرگی غیرفعال كردن برگهها ( Tab ) در Display Properties وقتی بچهها يا افراد ناوارد ياد میگيرند كه چگونه Disp Prp شكل و ظاهر سيستم را تغییر میدهد، گاهی وقتها تغییرات نابجایی را در كامپیوترهایی كه مشترك هستند، ايجاد میكنند. میتوانید با اضافه كردن یك متغیر در HKEY-CURRENT-USER \ Software \ Microsoft \ Windows \ CurrentVersion \ Policies \ ActiveDesktop و یك مقدار DWORD به نام NoChangingWallpaper ايجاد كنید و مقدار آن را یك قرار دهید. توجه داشته باشید این تنظیم فقط برای ویندوز XP است و حتما باید یك عكس را به عنوان Background انتخاب كنید، نه گزینهی None (ولا غیر) نكته: نسخهی پشتیبان از رجیستری يادتون نره ! اجرای برنامه از طریق كادر محاورهای Run برنامههایی مثل Regedit و Msconfig را میتوان از طريق كادر محاوره ای Run و بدون نوشتن مسیر آنها اجرا كرد. اما برای اجرای سایر برنامهها، به این شکل، باید یك كلید به رجیستری اضافه كنیم. مسیر زیر را دنبال كنید: HKEY-LOCAL-MACHINE \ Software \ Microsoft \ Windows \ CurrentVersion \ Policies \ App Paths حالا یك كلید كه نام آن همان نام فایل اجرایی است، اضافه كنید. برای مثال Myprog.exe . مقدار آنرا برابر آدرس كامل برنامه قرار دهید، در مثال ما C:\Program Files\Myprog\Myprog.exe . همچنین میبایست یك String Value ایجاد كنید كه آدرس آن فقط قسمتی از محل مورد نظر شماست كه در مثال ما این آدرس میباشد: C:\Program Files\MyProg نكته: نسخهی پشتیبان از رجیستری يادتون نره! توقف Compression ابزار DiskCleanup در پارتيشنهای NTFS فایلهای قدیمی را برای ایجاد فضای بیشتر فشرده میكند. امّــا محاسبهی ذخیرهسازی و انجام عملیات فشردهسازی زمان زیادی طول میكشد و در بعضی موارد سیستم قفل میكند. اگر چنین اتفاقی میافتد و یا شما هم مثل من آدم صبوری نیستید، برای از كار انداختن Compression مسیر زیر را دنبال كنید: HKEY-LOCAL-MACHINE \ Software \ Microsoft \ Windows \ CurrentVersion \ Explorer \ VolumeCaches \ Compress Old Files چهار شنبه 18 دی 1392برچسب:, :: 1:32 :: نويسنده : بزرگی تمام افرادي كه با سيستم ويندوز كار كرده اند به احتمال زياد با پيام معروف صفحه آبي رنگ مرگ (blue screen of death) مواجه شده اند .اين صفحه كه به جز كاراكترهاي سفيد رنگ آن، يكدست آبيرنگ است، به شما در مورد از كار افتادن سيستم هشدار مي دهد .يكي دو راه حل نيز در اين پيام به شما پيشنهاد مي شود .اگر خوش شانس باشيد، كافي است كه سيستم را دوباره راه اندازي كرده وكارهايي را كه دفعه قبل نتوانستيد ذخيره كنيد، دوباره انجام دهيد .در عين حال ممكن است با يك مورد اختلال عمده در سيستم خود مواجه شويد، به عبارت ساده تر، پيام صفحه آبي رنگ مرگ يك هشدار جدي است كه به شما مي گويد، كامپيوترتان در اثر خطا از كار افتاده است .در سيستم MACOSيك صفحه نمايش خالي حاوي يك كادر متن كوچك، با تصويري از يك بمب با فيوز روشن، ظاهر ميشود.البته اين صفحه ناخواسته هنگامShut down ، دليل از كار افتادن سيستم را به اطلاع شما ميرساند .معمولا اطلاعات مربوط به حافظه RAM سيستم شما روي صفحه نمايش به شكل كد ظاهر مي شود .به كمك اين اطلاعات، علت از كار افتادن سيستم خود و نيز نحوه جلوگيري از تكرار آن در آينده را متوجه خواهيد شد infinite loop حلقه نامتناهي (infinite loop)يكي ديگر از خطاهايي است كه ممكن است كامپيوترها را به زانو در آورد .اين حلقه، مجموعه دستورالعملهايي است كه آنقدر تكرار مي شوند تا شرايط خاصي به وجود آيد .در صورت فراهم نشدن شرايط ، چرخش همچنان ادامه يافته و هرگز به قسمت بعدي برنامه نمي رود. وضعيت جابجايي يا تعويض مداوم(Thrashing) ، يكي ديگر از موقعيتهاي مشكل آفرين است.هر كامپيوتر داراي مقدار محدودي حافظه و قابليت پردازش است و وقتي يك فرايند يا يك برنامه يا كاربر در رابطه با يك سرور از سيستم عامل، درخواستي مي كند كه قابل انجام نيست، سيستم عامل، منابع لازم را از فرايند ديگري وام ميگيرد .اما فرايند به وام گرفته شده نيز به نوبه خود درخواست منابع ميكند و سيستم عامل بايد منابع درخواست شده را از مكان ديگري تامين كند .سرانجام كل سيستم در اثر تداوم اين عمليات، از كار ميافتد و كاربر با صفحه آبي رنگ مرگ مواجه ميشود. در نظر بگيريد كه وقتي چند كاربر به طور همزمان نياز به منابع زيادي دارند، چه اتفاقي مي افتد .ممكن است سيستم عامل به يك فرايند اجازه دهد تا به تنهايي براي مدتي كوتاه از تمام منابع آن استفاده كند .سپس سيستم عامل، منابعش را در اختيار كاربر بعدي قرار مي دهد و همين طور تا آخر .سيستم عامل بايد قبل از سرويس دهي به كاربر بعدي، كارهايي كه كاربر قبلي انجام داده است مانند دادهها يا وضعيت كارهاي او را روي ديسك ذخيره كند كه اين فرايند نسبتا كند صورت ميگيرد .سپس بايد با استفاده از ديسكي كه دادهها و برنامه هاي كاربر بعدي روي آن ذخيره شده است، اطلاعات را بارگذاري كرده و آنگاه به كار خود ادامه دهد . چون فواصل بين تغييرات يا درخواستها، بر حسب هزارم ثانيه محاسبه مي شود، به راحتي ميتوان مجسم كرد در صورت تغيير كاربران و تخصيص مجدد منابع، كامپيوتر بايد تمام وقت، قابليت خود را در اختيار آنها بگذارد، بنابراين هيچ كار مهمي، قابل انجام نيست. fatal error مورد خطاي مهلك (fatal error) يكي از مواردي است كه كامپيوتر را از كار مي اندازد .كاربران معمولي اجازه صدور بعضي از فرمانها را ندارند، زيرا اين فرمانها معمولا به عملكرد سخت افزار، حافظه و پردازش دستگاه مربوطند. اما گاه برنامه اي به يك محدوده ممنوعه وارد ميشود و براي محافظت از خود، سيستم را خاموش مي كند. به اين ترتيب، وقتي سيستم را مجددا راه اندازي مي كنيد، همه چيز مثل سابق كار مي كند، جز اينكه در اثر متوقف شدن دستگاه، تمام داده هاي ذخيره نشده شما از بين مي روند . disk crash شايد بهترين ويژگي ويندوز 2000 ثبات اين سيستم عامل در مقابل اين گونه خطاها و قابليت آن در خروج از سيستم هنگام وقوع يك فرايند مشكل آفرين، بدون نياز به راه اندازي مجدد كامپيوتر است .از كار افتادن هارد ديسك مشكل ديگري است كه يك سيستم ممكن است با آن مواجه شود .معمولا هدهاي خواندن و نوشتن يك درايو سخت در بالاي صفحات فلزي (Platter) داخل درايو به حركت در مي آيند و با رسانه مغناطيسي تماس حاصل نمي كنند .اما در صورت يك شوك فيزيكي، مثلا پرت شدن كامپيوتر كيفي از يك سطح مرتفع، هدها ممكن است با اين صفحات فلزي كه به سرعت در حال چرخش هستند، تماس پيدا كنند .اين مشكل معمولا disk Crash ناميده ميشود و موجب از دست رفتن داده ها و يا فايل هاي يك برنامه و وارد شدن خسارت به صفحات فلزي و هدها و در نتيجه جايگزين كردن درايو جديد با آن مي شود. هاجر خان محمد چهار شنبه 18 دی 1392برچسب:, :: 1:31 :: نويسنده : بزرگی خیلی مواقع شده که دوست داریم عکسی را به دلخواه از روی هارد کامپیوترمان به وبلاگ شخصی خود انتقال دهیم . برای این کار لازم است فضایی را برای نگهداری عکسها و فایلهای مورد نظر داشته باشیم تا آنها را از روی هارد کامپیوتر به آن فضا انتقال داده و در روی اینترنت مورد استفاده قرار گیرد و به همین نقل انتقال فایل از کامپیوتر به اینترنت آپلود گفته می شود . اما این فضا را چگونه باید تهیه کرد ؟ اگر شما می خواهید فضایی مطمئن داشته باشید بهترین راه این است که به تنهایی یا به اتفاق چند دوست که در امر وبلاگ نویسی فعالیت دارند یک فضای ارزان قیمت تهیه کنید و عکسها و فایلهای خود را بر روی آن فضا آپلود نمایید ولی شاید بنا به دلایلی با این نظر موافق نباشید و دوست داشته باشید از فضایی رایگان استفاده کنید اما قبل از معرفی فضای رایگان این نکته را یادآور شوم که فضاهای (هاست) رایگان چون در قبال آپلود فایلهایتان از شما پولی دریافت نمی کنند پس مسئولیت عکسها و فایلهای شما را نمی پذیرند و مانند سایت free-host پس از مدتی بسته می شوند و کاربر بیچاره مجددا باید در فکر جایی مناسب برای آپلود عکسهایش باشد و عکسهایی را هم که قبلا آپلود کرده بود از بین می رود اما با این توصیف باز هم اکثر وبلاگ نویسان از فضاهای رایگان استفاده می کنند . اما من برای شما فضایی بسیار آشنا را در نظر گرفتم . فضایی که اکثر وبلاگ نویسها روی این هاست فایلهای خودشان را آپلود می کنند و خوب جواب پس داده البته بعضی مواقع دچار مشکلات کوچکی می شود اما هنوز هم بهترین هاسته موجوده . پس برای یاد گیری من هاست http://www.sharemation.com را برای شما پیشنهاد می کنم که به شما فضای مجانی ارائه می دهد .
برای ثبت نام در سایت sharemation ابتدا به آدرس http://www.sharemation.com مراجعه می کنیم در این آدرس صفحه اي باز می شود . فقط کافیست برای ورود به سایت کلید Enter را بزنید تا صفحه اصلی سایت برای شما باز شود و یا می توانید روی گزینه Enter sharemation here کلیک نمایید تا صفحه اصلی باز شود. برای ورود به سایت احتیاج به User Name و Password دارید . مانند پرشین بلاگ شما باید در این سایت ثبت نام نمایید تا User Name و Password به شما تعلق گیرد. برای ثبت نام گزینه Create new accoount را کلیک می نماییم . اولین گزینه در صفحه ثبت نام User Name شماست که بهتر است همان نام وبلاگتان باشد و یا هر نامی که دوست دارید می توانید به عنوان User Name انتخاب کنید .گزینه دوم یعنی display name میتواند نام شما باشد و یا هر اسمی را به دلخواه میتوانید در آن قرار دهید در قسمت سوم هم می توانید ایمیل خود را وارد نمایید . بخش بعدی متعلق به پسوورد است همانطور که در تصویر می بینید دو بار باید پسوورد خود را که می تواند ترکیبی از ارقام و حروف باشد را وارد می نمایید. بخش بعد مربوط به تنظیماتی از قبیل زبان و ساعت است که بصورت دلخواه می توانید تنظیم نمایید و ساعت را هم می توانید روی گزینه Asia/tehran قرار دهید و در آخر هم دکمه I Accept را کلیک می کنیم اگر مراحل ثبت نام را درست انجام داده بودید و یا اینکه User Name شما تکراری نبود به شما اعلام می کند که مشخصات برای ایمیل شما فرستاده شد . User Name و Password شما به آدرس ایمیلتان فرستاده می شود شما باید وارد ایمیلتان شوید در آنجا یک لینک همراه با User Name و Password برای شما فرستاده شده است شما حتما باید از طریق آن لینک برای اولین بار وارد سایت شوید تا بتوانید دفعات بعد به وسیله User Name و Password تان وارد فضای مخصوص خود شوید شما از طریق لینک مورد نظر به فضایی که برای شما اختصاص داده شده است هدایت می شوید. وقتی از طریق لینک وارد سایت شدید صفحه ای باز می شود و شما برای آپلود عکسهای خود باید روی گزینه Upload کلیک نمایید تا شما به صفحه ویژه آپلود عکس و فایل هدایت شوید . هر تعداد عکس و یا فایلی را که می خواهید در اين صفحه مي توانيد آپلود کنید. پس از انتخاب کردن فایلهای مورد نظر به تعداد دلخواه برای آپلود عکسها بر روی اینترنت گزینه OK کلیک کنید تا تصاویر مورد نظر شما آپلود شود . پس از آپلود فایلها شما به صفحه اصلی باز گردید . فایل مورد نظر شما که حالا آپلود شده است از دید دیگران پنهان است و فقط شما با وارد کردن Password خود می توانید از آن استفاده کنید اما برای اینکه شما این عکس را برای همه کاربران فعال کنید بر روي آيكني كه در جلو هر عكس و يا فايل بصورتي يك دست نمايش داده شده است، كليك كنيد. پس از كليك شما به صفحه اي هدايت مي شويد در اين صفحه تگ مورد نظر را باید علامت گذاری کنید تا این عکس قابل رویت برای همگان باشد و سپس گزینه Apply Now را کلیک نمایید تا فعالیت انجام شده ثبت گردد. اما برای اینکه آدرس عکس یا فایل را بیابید روی نام فایل کلیک نمایید تا شما به صفحه ای که عکس یا فایل آپلود شده بروید .ابتدا آدرس سایت sharemation و سپس UserName انتخابی شما خواهد بود و بعد از آن هم نام فایل شما خواهد بود. آدرس تمامی فایلهای آپلود شده بدین صورت خواهد بود . چهار شنبه 18 دی 1392برچسب:, :: 1:30 :: نويسنده : بزرگی این اتفاق حتماً تابحال برای شما پیش آمده است... قصد دارید فایل و یا پوشه ای را حذف کنید ولی با خطاي زیر مواجه میشوید : ! Cannot remove folder temp It is being used by another person or program چهار شنبه 18 دی 1392برچسب:, :: 1:29 :: نويسنده : بزرگی در اكثر صفحه كليدهاي جديد علاوه بر كليدهاي استاندارد، كليدي با شكل آرم ويندوز (پرچم) تعبيه شده است. اين كليد معمولا در كنار كليد Ctrl قرار دارد. تركيبي از اين كليد با كليدهاي ديگر در ويندوز XP ميانبرهاي راحتي را جهت انجام عمليات مختلف براي شما فراهم مي آورد كه بعضي از آنها به شرح زير است:
چهار شنبه 18 دی 1392برچسب:, :: 1:27 :: نويسنده : بزرگی اگر پس از نصب ويندوز، بخواهيد تغييري در آن ايجاد كنيد و قسمتي را اضافه كنيد نياز به فايلهاي ويندوز (معمولا cd آن) خواهيد داشت به طور پيش فرض ويندوز به سراغ مسيري مي رود كه بار اول از آنجا نصب شده است. براي خودكار شدن اين كار مي توانيد cd ويندوز را روي هارد كپي كنيد و مسير پيش فرض ويندوز را عوض كنيد. براي اين كار پس از اجرلاث Regedit به مسير زير برويد. HKEY-LOCAL-MACHINE | Software | Microsoft | Windows | Current version | Setup و مسير موجود را به مسير مورد نظر تغيير دهيد. درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید پيوندها
تبادل لینک
هوشمند |
|||||||||||||||||
|